از اونجایی که این دیدار، وبلاگی بود نه کانالی! ترجیح دادم اینجا هم منتشرش کنم :)
قرار بود ساعت ۹:۳۰ برسه. ولی تا نزدیک ظهر خبری ازش نبود. من تو غرفهها گشت زدم و کتابهایی که میخواستم رو گرفتم.
ساعت ۱۲:۱۰ نشستم یه گوشه و نت رو روشن کردم. دیدم که ساعت ۱۰ واتساپ داده که:
سلام
"فکر کنم کتابها روخریدی تموم کردی و ما هنوز تو راهیم با این راننده مردنی هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 134