هنوزم اینجا برام نفس گیره!

متن مرتبط با «گناه حضرت آدم چه بود» در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! نوشته شده است

از دفترچه خاطرات یک عمه

  • ۱. صد بار اومد زل زد تو چشمام گفت:  خاله! بیا!  بعد دیدم نه، فقط به من داره می‌گه خاله. بقیه عمه‌ن. تست کردیم! باباش گفت: عمه کو؟  اشاره کرد به نوشین.  گفت:  خاله کو؟  اشاره کرد به من!, ...ادامه مطلب

  • نگرانم ولی چه باید کرد...

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از دفترچه خاطرات یک عمه (۲۲):آرتمیس

  • ۱. مامان رفته خونه دادا و آرتمیس برای اولین بار کلی تحویلش گرفته. حالا به من می‌گه: فهمیدم تقصیر توئه که طرف من نمی‌اومد. تو نبودی کلی با من بازی کرد!, ...ادامه مطلب

  • گرچه پایان راه ناپیداست...

  • وقتی دوستت دارم، دنیا قشنگتر است؛ حتی اگر برای همیشه ترکم کرده باشی... + این از دیوانه بازیهای پست قبل جا افتاده بود: دیشب وقت خواب، توی دلم یک عالم با آرمین حرف زدم؛ جوری که انگار کنارم نشسته است. , ...ادامه مطلب

  • از دفترچه خاطرات یک خاله ی نه خیلی جوان! (۳)

  • ۱. سارا میخواهد ضرب المثل بگوید؛ میگوید: "کارُ کی تموم کرد؟ اون که شروع کرد!" ۲. سارا به مامانش گفته است: "مامان میبینی هیچ کدوم از مامانهای دور و برمون مثل تو نیستن که این قدر شولوغ بازی در بیارن و, ...ادامه مطلب

  • سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم

  • من که در تُنگ برای تو تماشا دارم با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟ دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست به زبان آورم آن را که تمنا دارم چیستم؟! خاطره زخم فراموش شده لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم با , ...ادامه مطلب

  • به جای سه چهار روزی که پست نذاشتم!

  • نرجس (خواهرزاده حدودا ۱۳ ساله م) یه دفتر درست کرده پر از سوالهای عجق وجق باحال و میده بهمون که جواب بدیم. مثلا باید از کار درستی که از انجامش پشیمونیم و کار احمقانه ای که از انجامش پشیمون نیستیم، از ب, ...ادامه مطلب

  • با احترام به همه، خودم به هر کس مایل بودم رمز میدم =)

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • گفتی سکوت کن که در این است نفع تو، گفتم قبول گرچه به نفع تو نیز هست....

  • معمولا اونی که بیشتر و بهتر حرف میزنه بیشتر حق بهش داده میشه. اونی که سکوت می کنه مقصر به نظر میاد. استادم همیشه بهم می گفت تو دنبال دفاع از حق خودت نیستی. و من بیشتر از حق به حرمتها فکر می کردم و مه, ...ادامه مطلب

  • روح برخاسته از من ته این کوچه بایست، بیش از این دور شوی از بدنم می میرم

  • کاش هیچ وقت از این همه سرسختی پشیمون نشم. * این که بشی بت یه نفر و چشم بسته مدح و ثنات کنه و بدیهات رو نبینه و بی منطق دوستت داشته باشه چیز خوبی نیست. شاید حس خوبی باشه که کسی در این حد بهت ارادت داش, ...ادامه مطلب

  • از دفترچه خاطرات یک استاد خیلی جوان: نیم سال اول 98-99: (3)

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • چه طور می توان یک جوان افغانی را دلداری داد؟!

  • داشتم اجناس دستفروش افغانی را نگاه می کردم. دو نفر بودند. یک پسر نوجوان و جوانی 27-28 ساله و هر دو خیلی مودب و خوش برخورد. یک دفعه یک پسر جوان ایرانی، از آن طرف، دوان دوان خودش را به آنها رساند و بدون, ...ادامه مطلب

  • تازه وقت نشستن رسیده بود که سوت شروع مسابقه رو زده ن... =/

  • کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش و بی خیال نشستن و گوش دادن بهصدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟ و در کدام بهار درنگ خواهی کردو سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟ کجاست سمت حیات؟ سهراب سپهری, ...ادامه مطلب

  • از دفترچه خاطرات یک استاد خیلی جوان: نیم سال اول 98-99 (1)

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • از دفترچه خاطرات یک استاد خیلی جوان: نیم سال اول 98-99 (2)

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها