از دفترچه خاطرات یک خاله ی نه خیلی جوان! (۳)

ساخت وبلاگ

۱. سارا میخواهد ضرب المثل بگوید؛ میگوید: "کارُ کی تموم کرد؟ اون که شروع کرد!"


۲. سارا به مامانش گفته است: "مامان میبینی هیچ کدوم از مامانهای دور و برمون مثل تو نیستن که این قدر شولوغ بازی در بیارن و بگن و بخندن و با بچه ها بازی کنن. تو هم خودتو از باکلاسی ول نده!"


۳. مهدی میگوید: "خاله شما چقد چسب زخم دارید؛ مگه جنگ جهانیه؟!"


۴. نرجس در مورد طول عمر جنتی جوک میگوید.‍♀️ شیرین میگوید: "خاله جای کسی رو تنگ نکرده. چی کار به کارش دارین؟" نرجس لبخند شیطانی میزند و جواب میدهد: "معلومه خاله جون رو جنتی کراش داره!" من غش میکنم از خنده. شیرین نمیداند کراش داشتن یعنی چه! مثل من نیست که دهه هفتادی و هشتادی از سر و کولش بالا برود!


۵. چند هفته بعد از شروع قرنطینه، سارا زنگ زده میپرسد: "خاله شما چیکار میکنی حوصله ت نمیره‌؟ من خیلی حوصله م رفته." تصمیم میگیرم یک ایده خوب بهش بدهم. با آب و تاب میگویم: "خاله میتونی عروسکات رو برداری ببری تو حیاط. یه زیراندازی چیزی کنار باغچه بندازی مثلا بردیشون پارک. براشون غذا درست کنی، به درختا تاب ببندی. خوراکی جلوشون بذاری." در مورد نحوه تاب بستن کلی سوال میپرسد و من باز کلی ایده میدهم. در نهایت، پوکرویس وار میگوید:"خاله آخه من این همه کار بکنم واسه چند تا عروسک که اصلا هیچیش رو نمیفهمن؟؟؟"


۶. قبل از قرنطینه، همیشه وقتی میرسیدم خانه و بچه ها اینجا بودند، مهدی و سارا میپریدند بغلم. این روزها هر بار دلم برای بچه ها تنگ میشد، تصویری حرف میزدیم. ولی مهدی یک وقتهایی به مامانش میگفت: "تصویری فایده نداره. من باید خاله رو بغلش کنم." چند روز پیش، بعد از  مدتها، یک سر آمدند اینجا. من سر کار بودم. تا برسم خانه کلی سفارش بهش کرده بودند که: "خاله رو بغل نکنیا." او هم گفته بود: "نمیشه!" به محض این که رسیدم پرید در بغلم. دیگر هم از بغلمم پایین نمیامد. میگفت: "میخوام یه هفته همین طوری تو بغلت باشم."بهش گفتم: "خاله کروناهام میاد بهتا." گفت: "بهتر از دلتنگیه!" 


۷. معلم سارا گفته با کلمات باهوش، باهوش تر و باهوش ترین جمله بسازید. سارا نوشته:

من یک مادر خیلی باهوش دارم.

من باهوشتر از دوستم هستم.

خاله شارمین باهوشترین خاله دنیاست.

هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
ما را در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 200 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 21:06