دکتری که باش (5): این کوچه بن بست است برگرد!

ساخت وبلاگ

دانشکده شلوغ و در هم بر هم بود. می توانستی انواع و اقسام آدمها را ببینی. خیلی زود فهمیدم که مصاحبه ی دکتری است. شور و هیجان و استرس زیادی در داوطلبها و خانواده هایی که بعضا با آنها آمده بودند، دیده می شد. شور و هیجانی که حال مرا بد می کرد. با خودم فکر کردم شاید خدا باید پیغمبری برای این قوم ناآگاه مبعوث کند تا به راه راست هدایت شوند. حالِ آن پیرمردی را داشتم که از کوچه ای بیرون می آید و به جوانی که می خواهد وارد کوچه شود اخطار می دهد که نرو، بن بست است. اما جوان می رود و وقتی به بن بست می رسد و مجبور می شود برگردد، دیگر پیر و فرتوت شده است. همه ی این آدمهای پر شور و هیجان، داشتند برای وارد شدن به یک کوچه بن بست با هم رقابت می کردند.

هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
ما را در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 215 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 0:49