پنج، به علاوه

ساخت وبلاگ

1.از جمله مزایای یک هفته تنهای تنها زندگی کردن می توان به شروع پختن ناهار به محض احساس گرسنگی (حتی ساعت 2 عصر)، پیاز نریختن در غذا و سالاد شیرازی، خوابیدن شبانه در هر نقطه مطلوب از خانه، گریه کردن یهویی با شنیدن آهنگ میثم ابراهیمی، معطل نشدن پشت در دستشویی، دیدن شبکه دلخواه (به جای تماشای اخبار با پدر یا سمت خدا با مادر) و مواردی از این دست اشاره کرد! البته معایبی هم دارد که پررنگترینش دلتنگی مفرط است. با این حال این یک هفته را دوست داشتم.

2. ما همان مردمانی هستیم که برای اثبات تقصیر دیگران، صدای خر و پفشان را ضبط می کنیم و وقتی صبح فردا با جنازه این دیگران رو به رو می شویم دیگر همیشه با صدای خر و پف ضبط شده شان می خوابیم اما اگر دوباره زنده شوند و برگردند غر به جانشان می زنیم که خر و پفت نمی گذارد بخوابیم.

3. چند ماه قبل، سارا با چشمهایی که برق می زد گفت که روز تولدم یکی از لاکهایش را به من هدیه می دهد. چند وقت پیش آمد گفت: خاله من لاک بنفشه ام را خودم خیلی دوست دارم، لاک قرمزه ام هم به لباسم می آید، لاک آبیه را هم تا حالا کم استفاده کرده ام. اصلا برای شما یک لاک نو می خرم. گفتم باشد. هفته پیش با هم چهارباغ بالا بودیم. در مغازه ای، یک لاک را به سارا نشان دادم و گفتم: خاله این را برای تولدم بگیر. سارا لاک را برداشت و با چشمهایی که هنوز برق می زد گفت: این خیلی قشنگ است. این را برای خودم می خرم! و هنوز هم که هنوز است این نیم وجبی دارد به من وعده لاک می دهد!

4. دوستان گلم، مرسی بابت تبریکهای مهربانتان. به نظر من روز تولد مهم ترین روز زندگی آدمهاست. روزی که مرز بودن و نبودنشان است. به خاطر همین هر سال 20 تیر برایم روز متفاوتی است و تنها چیزی است که باعث می شود تابستان را دوست داشته باشم. معمولا روز تولدم تبریکهای غیرمنتظره ای دریافت می کنم و بی اندازه خوشحال می شوم. شنیدن تبریک کسانی که ماهها یا حتی سالها است هیچ ارتباطی با هم نداشته ایم خیلی می چسبد. آن قدر تبریک روز تولد برایم مهم است که اگر کسی که به خونش تشنه ام برایم پیام تبریک بفرستد با کلی ذوق راست راستکی و از ته دل جوابش را می دهم و هر بلایی را که سرم آورده موقتا فراموش می کنم! یک چنین آدم بی ظرفیتی هستم! 

5. دانشجویی که تا قبل از نهایی شدن نمرات امتحان به مرگ مادرش قسم می خورد که در امتحان میان ترم  تقلب نکرده است، حالا پیام داده که: استاد به جز من کسان دیگری هم بودند که تقلب کردند و شما فقط از من نمره کم کردید! (البته از آن کسان دیگر هم نمره کم کرده بودم، ولی آنها با نمره بالای پایان ترمشان و نوشتن تحقیق و... به زور پاس شدند). این دانشجوهای تنبل و بی انگیزه را اصلا نمی فهمم. دلم برای جامعه ای می سوزد که دو روز دیگر اینها می شوند روان شناسش!

+من در مورد تقلب دیدگاهم این است که تخم دزد شتر دزد می شود و بنابراین به شدت با آن مقابله می کنم.

هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
ما را در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 210 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 3:07