این عادلانه نیست

ساخت وبلاگ

می گویند عشق و زندگی برای مرد دو مقوله کاملا مجزا است اما برای زن زندگی یعنی عشق! =/

با این حساب، ازدواج کردن درست مثل این است که دو نفر متوجه شوند سلایق غذایی مشابهی دارند و تصمیم بگیرند از این به بعد همیشه غذایشان را با هم تهیه کنند و بخورند. آن وقت نفر اول، مهمترین چیز در زندگی اش غذا باشد و به همین دلیل، کل روزش را برای خریدن موادغذایی عالی و ظروف خاص، پختن غذایی متفاوت و اشتها برانگیز و چیدن میز به بهترین و شاعرانه ترین شکل ممکن صرف کند و نفر دوم با این که غذا را دوست دارد و از آن انرژی می گیرد، زیاد هم روی آن حساس نباشد و هر چه دستش آمد بخورد تا وقت را از دست ندهد و بتواند به کار و زندگی اش برسد. طبیعتا این فرد تلاش زیادی برای تهیه غذا و داشتن لحظات عالی سر میز نمی کند و همه چیز به عهده نفر اول خواهد بود. نفر اول هزار بار تصمیم می گیرد او هم بی خیال شود و یک غذای معمولی سر سفره بگذارد، اما نمی تواند؛ چون با این کار احساس بی ارزشی و پوچی می کند. نفر دوم یکی دو بار تصمیم می گیرد غذای مفصلی همراه با تزئینات و... سر میز بگذارد ولی حوصله اش را ندارد و فکر می کند دارد وقتش را برای یک کار بی اهمیت و پیش پا افتاده و غیر ضروری هدر می دهد. بعد از مدتی همه وظایف مربوط به غذا به عهده نفر اول خواهد بود و نفر دوم گاهی ممکن است غذایی را گرم کند تادل نفر اول را به دست بیاورد و بتواند از غذاهای خوشمزه او بخورد، بدون این که وقتی برای تهیه آن گذاشته باشد و زمانش را هدر بدهد.

خب حالا به جای نفر اول، زن را تصور کنید و به جای نفر دوم، مرد را و به جای غذا عشق را! به نظرتان این عادلانه/ منصفانه است که نفر اول و نفر دوم با هم زیر یک سقف بروند؟ من فلسفه نابرابری بسیاری از حقوق زن و مرد را قبول دارم، ولی این نابرابری در نگاه به عشق (و تبعات آن در ازدواج و سایر روابط دو غیرهمجنس) را نمی فهمم! این عادلانه/ منصفانه نیست که یک نفر با همه زندگی اش جلو بیاید و آن دیگری زندگی اش را برای خودش نگه داشته باشد.

+ این پست را با خواندن نوشته ای از وبلاگ سمفونی مردانه نوشتم. وگرنه اوضاع همچنان امن و امان است! =)

هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
ما را در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 240 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 7:56