هزار راه رفته!

ساخت وبلاگ
زمانی باور داشتم قبل از کنار گذاشتن یک فرد یا یک فعالیت یا یک موقعیت، باید هزار راه نرفته را بروم و فقط وقتی مطمئن شدم هیچ راه دیگری برای درست شدن اوضاع باقی نمانده است درست و حسابی کنار بکشم. کنارکشیدنی که در آن هیچ برگشتنی نباشد. 

این باور برایم راهگشا بود. باعث می شد هیچ وقت از حذف یک فرد یا فعالیت یا موقعیت از زندگیم پشیمان نشوم و خودم را سرزنش نکنم و اما و اگر نیاورم که شاید اگر فلان کار را کرده بودم درست می شد و... و همه اینها باعث می شد که هرگز دوباره به سراغ حذف شده ها نروم و اشتباه گذشته را تکرار نکنم.

اما این روزها دارم با خودم فکر می کنم شاید بهتر باشد از این به بعد کمی زودتر کنار بکشم. شاید تلخی این احتمال که: «اگر بیشتر تلاش کرده بودم درست می شد.» کمتر از تلخی سر و کله زدن با این فکرهای سمج باشد که: «حماقتت تو را تا کجا کشاند؟ تا کجا رفتی با این که می دانستی باید توقف کنی؟  دست کم می گذاشتی از این هزار راه، چند راه بماند تا بعدها بتوانی بگویی شاید اوضاع آن قدرها هم که من فکر می کردم ناخوشایند نبود. اگر بیشتر می ماندم شاید همه چیز درست می شد. می گذاشتی کمی از اعتمادت به آدمهایی که مثل چشمهایت قبولشان داشتی باقی بماند....»

باید در اوج خداحافظی می کردم! اما هر هزار راه نرفته را قدم به قدم، با دقت تمام، تا انتها رفتم و در پایان من بودم و یک دنیا بی اعتمادی و خشمی که تمامی ندارد! کاش دست کم این خشم نگذارد وارد راه هزار و یکم شوم!

هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
ما را در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 264 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 14:48