«به نظر من»های شارمین

ساخت وبلاگ
1. به نظر من، یک دسته از آدمهای به شدت قابل ترحم، آنهایی هستند که از نوشتن یا گفتن چیزهایی که موافق عرفِ کل یا بخشی از جامعه نیست، صرفاً به این دلیل که حرص کسی را در آورده اند، لذت می برند! اگر این نشانه بارز مشکل شخصیتی و سادیسم نیست، پس چیست؟!

2. به نظر من سخت ترین شغل دنیا، خانه داری است. ترجیح میدهم شغلی داشته باشم که مجبور باشم هر روز هفته، روزی 12 ساعت و بدون هیچ گونه تعطیلی کار همراه با اعمال شاقه داشته باشم ولی صرفاً یک خانه دار نباشم (البته توجه دارید که درمورد این ترجیح، درجات بالایی از مبالغه هم به کار بردم!). خانه داری شامل یک مجموعه کارهای فوق العاده تکراری است که در انزوا و بدون دیدن هیچ بنی بشری انجام می شوند و در عین حال که به شدت مهمند و یک روز انجام ندادنشان، تبعات ناگواری خواهد داشت، به شدت هم دیده نمی شوند و بی اهمیت و ساده به نظر می رسند. در عین این که به شدت خسته کننده و کسالت آورند، در پایان یک روز خانه داری کردن (که کل آن به شستن و تمیز کردن و پختن و یخ حوض شکستن و... گذشته)، انگار که هیچ کاری انجام نداده ای. در ضمن هر کاری هم که انجام بدهی و هر چه قدر هم که برای آن وقت گذاشته باشی، به سرعت نتایج ملموسش از بین می رودو کلی زحمت دیگر به بار می آورد: از صبح تا ظهر سرگرم پخت وپزی؛ ظهر همه می آیند «فِرتی» می خورند و تو با یک کوه ظرف کثیف تنها می مانی! و بدتر از همه وقتی است که با یک مشت آدم بی چشم و رو مواجه باشی که معتقدند زن باید با داشته ها و نداشته های شوهرش بسازد اما حق ندارد غذایش بسوزد یا در آن یک دانه موی ناقابل پیدا شود یا هر چیز دیگر و هرگز بابت هیچ کدام از کارهای زن تشکر نکنند (وظیفه اش است دیگر! مگر نیست؟!) ولی کوچکترین کم کاری یا مشکل در غذا یا هر چیز دیگر را چماق کنند و در سر او بکوبند و بدترتر از همه این که شب به خانه بیایند و طوری پا روی پا بیندازند و با شربت و آبمیوه و ... پذیرایی شوند که گویا همسرشان صبح تا شب لم داده بوده است روی تخت و دور و برش خدم و حشم راه می رفته اند و مرد بدبخت خسته و کوفته و رنجدیده به خانه برگشته است! خلاصه که خانه داری نه هیچ جذابیتی دارد نه هیچ تنوعی نه هیچ پایانی نه هیچ نتیجه ملموس و مادی شخصی که بتوانی روی آن برای خودت (و در زندگی دنیوی ات) حساب کنی و نه غالبا مورد توجه قرار می گیرد و به چشم می آید!
+ اینها نه به معنی بد دانستن خانه داری است و نه دیدگاه مرا در مورد شاغل بودن یا نبودن زنان بیان می کند؛ فقط شکایتی است علیه آنهایی که اهمیت و سختی خانه داری را نمی فهمند!

3. به نظر من هیچ برادری نمی تواند آن قدری که خواهرش او را دوست دارد، خواهرش را دوست داشته باشد؛ حتی اگر خیلی سعی کند!

4. به نظر من، دروغ را می توان به سه قسمت کلی (با یک عالم زیرمجموعه) تقسیم کرد: 1. جور دیگر گفتن حقیقت: مثلا سیگاری باشی ولی بگویی من سیگاری نیستم. 2. مخفی کردن بخشی یا همه ی حقیقت (نگفتن حقیقت و تلاش برای این که خود فرد مقابل هم از طریق دیگری آن را نفهمد): مثلاً سیگاری باشی ولی در این مورد چیزی نگویی و وقتی یک نفر را در حال سیگار کشیدن می بینی آه بکشی و بگویی ببین چه طور دارد خودش را نابود می کند و... 3. نگفتن بخشی یا همه ی حقیقت (وانمود کردن به این که فلان چیز وجود ندارد): مثلا سیگاری باشی و در این مورد حرفی نزنی و جلوی فرد مقابل هم سیگار نکشی. ولی تلاش دیگری برای مخفی کاری نکنی و وقتی فهمید بگویی خب پیش نیامد که بگویم یا نپرسیدی! من این سه نوع دروغ را از نظر نفرت انگیزی این طور مرتب می کنم: 2- 1- 3.

5. به نظر من  مهم ترین عامل تحقیر شدن زنان و مورد ظلم و تبعیض قرار گرفتن آنها، رسوب تفکرات زن ستیزانه و کمبود عزت نفس در خود زن ها است و نه خودبرترپنداری و بی انصافی مردها.
هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
ما را در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 239 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:36