آخرین 20 تیر قرن

ساخت وبلاگ

یکی از آرزوهای کودکی ام که هنوز نمیدانم محقق می شود یا نه، این بود که آن قدر عمر کنم تا آن عیدی را که در آن، هم سال و هم قرن، نو می شود ببینم. 

با خودم حساب میکردم که آن موقع سی و فلان سالم است و خییییلی سنم زیاد شده ولی خب نه آن قدر که احتمال زنده نبودنم زیاد باشد! 

و باز فکر میکردم: ممکن در آن سن و سال، دیگر ذوق آغاز قرن جدید را نداشته باشم.

امروز رسیده ام به همان سنی که از کودکی انتظارش را میکشیدم و تا شروع قرن جدید فقط هشت ماه و یازده روز دیگر باقی مانده است؛ ولی من حتی برای تولدم هم خوشحال نیستم...

هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
ما را در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 206 تاريخ : شنبه 28 تير 1399 ساعت: 11:04