دکتری که باش (3): درس زندگی!

ساخت وبلاگ

روزمه اش را که گذاشتند جلویم چشمهایم گرد شد:


تحصیلات: لیسانس

10 سال سابقه تدریس و مشاوره!!!!


و بعد هم لیست بلندبالایی از کارگاه های روان شناسی و تربیتی اش که برای همه گروهها سنی و اقشار جامعه و در موضوعات بسیار متنوع برگزار کرده بود.

با لبخندی که اعتماد به نفس از آن چکه می کرد وارد اتاق مصاحبه شد. یکی از اولین سوالهایم از او این بود:


- «رشته تون چیه؟»

- «علوم تربیتی، گرایش مدیریت و برنامه ریزی آموزشی.»!!!!!!

- «پس احتمالا زیاد تو کارگاههای روان شناختی شرکت کردید که خودتون هم تونستید این همه کارگاه برگزار کنید. گواهیهای کارگاههایی که شرکت کردید همراهتونه؟»

- «برای بعضیهاش بله، کارگاه شرکت کردم. ولی اکثرش تجربی بوده! ببینید روان شناسی اصلا این طور نیست که لازم باشه آدم حتما بره دانشگاه که توش موفق باشه. حتی تو مقطع دکتری مشاوره هم چیز خاصی یاد نمیدن. آدم باید خودش تجربه کنه. مثلا من با رویکرد اکت کار می کنم. کدوم استادی حتی تو دکتری اکت رو به دانشجوهاش تدریس می کنه؟»


از هزار و یک حرف دیگر که بگذریم، راز این همه اعتماد به نفس و روزمه بلندبالای این خانم محترم، داشتن همسری از بزرگان یکی از نهادهای دولتی بسیار بسیار موجه بود! 


و من در دو قدمی گرفتن مدرک دکتری ام، تازه فهمیدم برای رسیدن به موفقیت و پیشرفت چه قدر لقمه را دور سرم چرخانده ام! در حالی که فقط کافی بود یک لقمه درست و حسابی بگیرم!!!!



هنوزم اینجا برام نفس گیره!...
ما را در سایت هنوزم اینجا برام نفس گیره! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behappy1 بازدید : 258 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 12:19