فکرش را بکن!
یک نفر را بشناسی که در خانه ای شبیه خانه رویایی تو زندگی می کند!
و ببینی که رویای دست نیافتنی تو، زندگی فعلی او است!
آن وقت، رویایت پررنگتر و ملموس تر می شود و دلت بیشتر برایش پر می کشد
برای خانه ای که اینجا رویاست و یک جای دور، زیستگاه شاعری بارانی. =)
+ این پست را (1، 2، 3، 4) یادتان هست؟:
3. خانه رویایی من، خانه ای است با حیاطی بزرگ، خیلی بزرگ؛ چمن کاری شده و پر از درخت میوه: سیب، هلو، گلابی، گیلاس، آلبالو، آلوچه، توت، آلو، انجیر و...با یک باغچه پر از ریحان و توت فرنگی و خیار و گوجه! و یک برکه کوچک پر از مرغابی و اردک! از وسط درختها یک جاده سنگی رد شود که از لا به لای سنگهایش کلی علف خودرو بیرون آمده و چمن ها دیر به دیر کوتاه شوند. در مورد ساختمان داخلی خانه نظر خاصی ندارم. فقط می دانم که باید یک تراس رو به حیاط داشته باشد و اتاق من هم در طبقه دوم باشد و پنجره اش به حیاط باز شود و بتوانم به جای در، از پنجره بیرون بروم!
برگرفته شده از: 20tir.blog.ir
هنوزم اینجا برام نفس گیره!...